۱۳۸۴ دی ۲۲, پنجشنبه

شناخت نیچه

من خیلی با افکار نیچه آشنا نبودم ولی طراحی قشنگ جلد این کتاب منو جذب این لینک کرد و بعدش افکارجالب نیچه و پرداخت خوب این مقاله بود که منو تا آخرش برد واین کتاب رو گذاشت توی لیستم

پيشگفتار مترجم فارسي: 1- درآمد 2- فلسفه ي نيچه 3- نقد انتقادات بر نيچه 4- انطباقِ تأملات نيچه بر اوضاع كنوني ما

دو قسمت از این پیش گفتا ر رو ازلینک زیرکپی کردم

_____________________________

به نظر نيچه، دو نوع اخلاق هست: اخلاق زبردستان و اخلاق زيردستان، و بر طبق اين دو اخلاق، دو نوع «خوب» و دو نوع «بد» وجود دارد. خوب در اخلاق زيردستان هر چيزي است كه مايه ي غرور و مباهات است، دليري و به جستجوي خطر رفتن و توانايي؛ و «بد» در اين اخلاق پستي و ابتذال و فرومايگي است. در اخلاق زيردستان «خوب» رحم و شفقت و بي آزاري و آرامي است، و ضد خوب «شر و بدجنسي» است. «شر و بدجنسي» در نظر زيردستان «خوب» زبردستان است، يعني تهور و بي باكي و غير عادي بودن و بر يك حال نبودن و خطرناك بودن. اخلاق زيردستان يا بردگان با دين يهود ظاهر مي شود. پيغامبران يهود «ثروت»، «گناه»، «نيرومندي»، و «خدانشناسي» را مترادف هم دانستند، و به كلمه ي «دنيا» ارزش منفي دادند. اين تغييري اساسي در ارزشها بود، و عكس العمل و انتقام معنوي بردگان و فرودستان و ناتوانان در برابر زبردستان و اقويا بود. از اين به بعد درماندگان، بيچارگان، بدبختان، بيماران، و زشت رويان به عنوان «خوب» شناخته شدند؛ و زيبايي، قدرت، خوشبختي، و برتري خوبي و فضيلت شناخته نشد. اشراف و زبردستان، تحت تأثير اخلاق نو يهودي، در خارج جولانگاهي نيافتند، و به خود پيچيدند، و خود را گناهكار و بدجنس دانستند. انسان نيرومند مانند آن حيوان درنده اي شد كه در قفسش انداخته اند و ناچار شده است خود را بگزد و بدرد. بيماري بشر و رنج او از اينجا ناشي مي شود. كلمه ي رحم و شفقت، كه اخلاق يهوديت و اديان منشعب از آن شايع كردند، تحقير انسان از خويش و بي اعتمادي او به خويش است

_____________________________

به عبارت ديگر، دين ستيزي نيچه در فضاي مسيحي آلمان قرن نوزدهم از مقوله ي سخن حافظ در فضاي رياكاري و تزوير عصر امير مبارزالدين در قرن هشتم هجري/ چهاردهم ميلادي است. حافظ نه براي تظاهر به انكار معاد بلكه به منظور تخطئه ي مسلمانان نمايان عصر خويش مي گويد

گر مسلماني از اين است كه حافظ دارد___ آه اگر از پي امروز بود فردايي

گوييا باور نمي دارند روز داوري __كاين همه غش و دغل در كار داور مي كنند

نيچه نيز ديانت سازمان يافته ي مسيحي در غرب را همچون حافظ بيشتر به همين دلايل، طرد مي كند. از ديدگاه نيچه، كليسا، به نام مسيحيت، همه ي ارزشهاي طبيعي را واژگون كرده است. او مي گويد كه مسيحيت، نفي اوضاع طبيعي و ناچيز و مطرود دانست مظاهر طبيعت است، و به همين دليل، مسيحيت خود مظهر غير طبيعي بودن است. مسيحيت از همان آغاز دشمن حس و محسوسات و زندگي بود. خداي مسيحيت خداي بيماران است، و يكي از فاسدترين مفاهيم الوهيت است. مسيحيت كينه جويي بر ضد سروري و مهم تري و غرور و دليري و خوشي و شادي است

http://aftabnews.ir/vdcaumn49en6e.html

هیچ نظری موجود نیست: